مامن امن من

ساخت وبلاگ
راه امشب میبرد سویت مرا

میکشد در بند گیسویت مرا 

گاه لیلا گاه مجنون میکند 

گرگ و میش چشم اهویت مرا 

من تورا بر شانه هایم میکشم 

یا تو میخوانی به گیسویت مرا 

زخمها زد راه بر جانم ولی

زخم عشق اورده تا کویت مرا....

خوب شد دردم دوا شد 

خوب شد

دل به عشقت به عشقت مبتلا شد 

خوب شد

:) :**

مامن امن من...
ما را در سایت مامن امن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3garmbekhand-bekhande بازدید : 155 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 15:35

You know sometimes this kind of thoughts comes to me... Specially times like now that i have finished a fun thing... beside the fact that i really miss that thinf, that people and anything about that fun that i've had, i have the feeling that seems like " so what? Why am i spent my time on watching or doing that fun thing which had nothing to do with me and with the world?" You now, sometimes you say that you would like to spend time on being at home,resting and working with your laptop, blah blah blah!And i really feel like it won't be a good idea!You now, i really feel like that we are not that sort of persons!we shouldn't be! We have to do something, we have to do something worthy ... Our lives shouldn't be just a good funny life... not like just we have some good childs and a good family, happiness and having fun,etc... i really think that i will be depressed after all!  I think that's why i like your company, that's why i'm talking about changing borders of something which you always laugh at :)) even that's why i like that kind of movies! Cause there are people who do something in these movies! We really have to do something that when we are going to be finished... When we ar مامن امن من...
ما را در سایت مامن امن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3garmbekhand-bekhande بازدید : 137 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 15:35

یادت هست؟

روزهایی که منتظر صدای پیامی بودیم از هم... صفحه های باز لپتاپم رو تنظیم میکردم طوری که بالای اونها تب های باز اینترنت رو ببینم، و منتظر چراغ چشمک زن بودم، یک نگاهم به کاری بود که داشتم میکردم و یک نگاهم به صفحه ای که منتظر بودم تپ توش پیام بدی:) که مبادا پیام بدی و نبینم و بی جواب بری... گاهی هم صبر میکردم برای بازکردن و دیدنش که پررو نشو:)))) یادش به خیر :)

هنوزم همونجور چشمم به صفحه هاست تا پیامتو ببینم :)

انتظار کشیدن سخته، اما داشتن کسی که‌منتظرش باشی خیلی شیرینه :)

مامن امن من...
ما را در سایت مامن امن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3garmbekhand-bekhande بازدید : 123 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 15:35